آرتین جونمآرتین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

آرتین جیگر دایی

سلام خوش آمدید این وبلاگ توسط یک دایی معلول جسمی حرکتی که عاشق کودکان و نوزادانه ساخته شده خاطرات شیرین آرتین جونم از دیدگاه من ثبت میشه

خاطرات شیرین آرتین جونم در بهار1394

1394/1/15 13:19
نویسنده : دایی رضا
861 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

تعطیلات عید تموم شده و امیدوارم

به همه شما و نی نی هاتون خوش گذشته

باشه امیدوارم امسال سال خوبی برای

همه باشه و کلی خبر خوب بشنویم و

اتفاقات خوبی برای همه بیوفته.

من که پارسال به همه اتفاقات خوبی

در مورد آرتین جونم که منتظرش بودم

رسیدم بجز ترک گاز گرفتن آرتین جونم که

اصلا این موضوع علاقه ام رو نسبت به

آرتین جونم کم نکرده عادت های بد

و خوب توی همه بچه ها هست اما

با وجود عادت های بد باز هم عشق و

محبت و پاکی توی چشم های آرتین جونم

موج میزنه و من همیشه دوستش

دارم و امیدوارم امسال بیشتر از پارسال

بهش خوش بگذره و همینطور به شما

خوبان که خاطرات آرتین جونم رو دنبال

میکنید خیلی حرفیدم برین ادامه

مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه.

شنبه , 8 فروردين 1394

ساعت 10 و 26 دقیقه صبح بود

در باز بود و یهو دیدیم آرتین جونم اومد

آبجیم(مامان آرتین جونم)

خواست لباس آرتین جونمو عوض کنه

تصمیم گرفتم ببریمش پارک

گفتم لباساش رو در نیار ببریمش پارک

هممون آماده شدیم برای رفتن به پارک

تنها خوبی محله ما اینه که

دو تا پارک نزدیک هم داره تازه ساخته شده

قبلا سرسره و تاپ ها آهنی بود الاکلنگ

هم آهن بیشتری رو براش گذاشته بودن

اما الان بهتر شده و سرسره ها و تاب ها

ایمن تر شدن ولی الاکلنگ هنوز همونجوره

ولی از آهن کمتری نسبت به قدیم ساخته شده

اولش از تاپ بازی و سرسره بازی میترسید

ولی بعدش ترسش ریخت و کلی هم خندید

چون هنوز نمیتونه خودش تنهایی سر بخوره

با کمک داداشم(دایی آرتین جونم) کلی بازی کرد

منم کمی تابش دادم ولی تاب برگشت

و خورد به زانوم بازم تابش دادم و تاب

تاب اباسی رو براش خوندم

اینم پیشنهاد من به داداشم برای عکس با

زمینه متفاوت و زیبا از آرتین جونم

اینم فیلم آرتین جونم در پارک

تا پست بعدی خدانگهدار

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان ندا
1 اردیبهشت 94 14:51
ای جانم خدا نگهش داره
دایی رضا
پاسخ
مرسی