آرتین جونمآرتین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

آرتین جیگر دایی

سلام خوش آمدید این وبلاگ توسط یک دایی معلول جسمی حرکتی که عاشق کودکان و نوزادانه ساخته شده خاطرات شیرین آرتین جونم از دیدگاه من ثبت میشه

اواخر20 ماهگی آرتین جونم

1394/9/5 18:47
نویسنده : دایی رضا
570 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

ما ادمیم و آدما اشتباه میکنن

هیچکسی رو نمیشه پیدا کرد

که اشتباه نکرده باشه همه میگن

بچه ها بیشتر اشتباه میکنن

این درسته ولی نه همیشه

بعضی وقتا ما بزرگتر ها بیشتر اشتباه

میکنیم اما آدم موفق کسیه که

اشتباهشو قبول کنه و اگه کسی

اذیت شده معذرت خواهی کنه

و سعی کنه دیگه اون اشتباه رو

تکرار نکنه و اینو کنار معذرت خواهی بگه.

امیدوارم همه مون موفق باشیم.

برین ادامه مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه.

یکشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۴

آرتین جونم در قم حرم حضرت معصومه (س)

دوشنبه، ۱۸ آبان ۱۳۹۴

سلفی منو آرتین جونمعینک

اینجا هم داره اینو با تمام قدرت میبنده چشممسکوت

من نمیدونم این صندلی چه هیزم تری به

آرتین جونم فروخته که همیشه باید بندازتشخنده

شکار لحظه خندیدن آرتین جونم


الو الو کردن آرتین جونم

اینجا موبایل رو از رو طاقچه برداشت

و چند ثانیه الو الو بازی کردتلفن

اینم هدستی که میخاست با هدست

قدیمی و خراب معامله کنه از روی کتابخونه

پیدا کرد و این بلا رو سرش آورد

این که میبینین آدرس روی عکس های هدست

نیست واسه اینه که بخاطر رعایت قوانین نی نی

وبلاگ یه جای دیگه آپلود کردم اما اصلا ناراضی نیستم.

داشتم میگفتم داداشم به قول آرتین جونم مَمَد (محمد دایی)

زحمت کشید و هد ست رو درست کرد ولی مثل قبل نشد

با این که عاشق کیفیتش بودم ولی

اشکال نداره فدای سر آرتین جونم.

جمعه، ۲۲ آبان ۱۳۹۴

اینجا هم آرتین جونم تازه اومده

بود بهش پاستیل دادم و فیلم و عکسشو گرفتم

بعد خوردن پاستیل شکلات سنگی

خواست گفت داء داء هَمــمَه منم بخاطر فیلمبرداری چند

ثانیه دیر تر دادم ببینین چه مظلومانه نگاه میکنه

و خیال میکنه نمیخام بهش بدم

اینجا هم داره نشون میده و دوباره درخواست میکنه

اینجا هم داره شکلات سنگی تعارف میکنه

بعد از اینکه شکلات سنگی رو

خوردم همش میگفت به به به به

البته بعد از بازبینی فیلم فهمیدم

مزه اش رو تست میکرده بعد میداده بخورم.

تا پست بعدی خدانگهدار.

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

★مادر بزرگ★
14 آذر 94 13:30
خدا حفظش کنه
دایی رضا
پاسخ
ممنون