خاطرات شیرین 26 ماهگی آرتین جونم
سلام
برین ادامه مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه
دوشنبه، ۳۰ فروردین ۱۳۹۵
اینجا هم از مامانم درخواست کرد که بگذارتش بالا
مامانمم قبول کرد و اینم بچگی های مرد عنکبوتی
پنج شنبه، ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
اینجا هم برای اولین بار خودش مولکول
ها رو به هم چسبوند که البته من بهش
یاد دادم بسازه ولی بیشتر از سه دقیقه
باهاش بازی بکنه کلاهتو باید بندازی بالا
آرتین جونم توی سبد
یکشنبه، ۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
آرتین جونم عاشق آب خوردن
(بازی کردن) با نی و لیوان
اینجا هم داشت دراز و نشست میرفت
تا اومدم فیلم بگیرم دیگه ورزش نکرد
و هر چی گفتم بازم برو نرفت که نرفت
اما مدل جالب بلند شدنشو ثبت کردم
سه شنبه، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
فک کردین سلفی گرفتن آرتین جونم
تموم میشه اینجا دید موبایلم قفله
میانبر دوربین رو باز کرد و فلش روشن
بود عکس و فیلم از من و خودش گرفت
البته انقدر از در و دیوار و همه چیز عکس گرفت
که مجبور شدم میانبر دوربینو از صفحه قفل بردارم
چهارشنبه، ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
آرتین جونم توی تپه
اینجا هم داره دویمَج میخوره که بعدش با سالاد
شیرازی قاطی کرد و پیاز ها و سبزی ها رو سوا
میکرد و و همش بازی تا کُپمَه پلو گرم بشه و بخوره
که آخرش همشو آبجیم (مامان آرتین جونم)
داد خوردش واگرنه هنوز در حال سوا کردن و
بهونه هایی مثل داغ و... بود
تا پست بعدی خدانگهدار