آرتین جونمآرتین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

آرتین جیگر دایی

سلام خوش آمدید این وبلاگ توسط یک دایی معلول جسمی حرکتی که عاشق کودکان و نوزادانه ساخته شده خاطرات شیرین آرتین جونم از دیدگاه من ثبت میشه

خاطرات شیرین 58 ماهگی آرتین جونم

1398/3/6 17:02
نویسنده : دایی رضا
596 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

روز ها سپری میشن و ما در حسرت زندگی هستیم و

برای رسیدن به خوشبختی همه تلاشمونو میکنیم و

گاهی یادمون میره خوشبختیم اما حس میکنیم کمه

یا زندگیمون عادیه گاهی خیلی سخته گاهی آسونه

و تو این بالا پایین روزگار بی قناعت به آرامش و

خوشبختی اونقدر دست و پا میزنیم که چند سال

بعد وقتی به گذشته نگاه میکنیم میبینیم چه

لحظات طلایی رو قربانی خوشبختی کردیم و حسرت

روز هایی رو میخوریم که دیگه برنمیگردن. بهتره

تو زندگی از هیچکس انتظار نداشته باشیم و

قبل هر کاری و کلمه ای فکر عواقبش باشیم و

همیشه زندگی رو یاد بگیریم قبل اینکه دیر بشه.

برین ادامه مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه.

 

2018-12-17

دوشنبه، ۲۶ آذر ۱۳۹۷

بریم سراغ اولین عکس 58 ماهگی. آرتین جونم

کادوی پنج سالگیش رو زود تر گرفت و منم یکم

خلاقیت به خرج دادم و روی تخته براش نوشتم

اینجا هم داره روی وایت برد گل میکشه

اینم خروجی کارش

اینجا هم با هم گربه کشیدیم و دست

و پاش رو آرتین جونم کامل کرد

خودش تنهایی نوشته 3

2018-12-20

پنج شنبه، ۲۹ آذر ۱۳۹۷

یه روز مونده بود به شب یلدا طیبه خاله اینا

اومدن خونه مون آرتین جونم وقتی باباشو

می بینه شیطونی میکنه اینم نمونه اش

2018-12-21

جمعه، ۳۰ آذر ۱۳۹۷

دیروز مهدیس جون اینا نتونستن بیان اما

شب یلدا اومدن

آرتین جونم روی بالابر من

من شب یلدا فال گرفتم البته وقت حافظ پر بود

و فال ها چون اینترنتی بود سخت گرفته میشد

و کلا با نیت ها یکی نبود اما برا من درست بود

اینم چند تا عکس از مهدیس جون

2018-12-24

دوشنبه، ۳ دی ۱۳۹۷

آرتین جونم در حال رفع گرسنگی با تخم مرغ آبپز

2019-01-01

سه شنبه، ۱۱ دی ۱۳۹۷

رنگ انگشتی بازی کردن آرتین جونم تو حموم

2019-01-04

جمعه، ۱۴ دی ۱۳۹۷

سه تا عکس از مهدیس جون

2019-01-07

دوشنبه، ۱۷ دی ۱۳۹۷

سلفی های من و آرتین جونم

2019-01-08

سه شنبه، ۱۸ دی ۱۳۹۷

دلم نیومد این عکسو نگذارم آرتا نوه پسری عذرا خاله

ایشونم قند و نبات پارسا جونه نوه ی دختری عذرا خاله

2019-01-10

پنج شنبه، ۲۰ دی ۱۳۹۷

تا یادم نرفته بگم آرتین جونم با ترکیب رنگ ها

آشنا شد و نارنجی و سبز و بنفش رو درست کرد.

اینجا هم صورتشو این شکلی کرده

2019-01-11

جمعه، ۲۱ دی ۱۳۹۷

اینجا هم مثلا خالش و مامانشو زندانی کرده

2019-01-12

شنبه، ۲۲ دی ۱۳۹۷

لباسشوییمون خراب شده بود آرتین جونم

موبایلمو خواست گفتم دایناسور خوابه گفت

عب نداره همینجوری که قفل بده. دادم و رفت

چند دقیقه بعد با خوشحالی اومد و عکس تعمیرکار

رو یواشکی گرفته بود با هیجان این کارو تکرار میکرد.

2019-01-15

سه شنبه، ۲۵ دی ۱۳۹۷
اینم عکس آخر(بدون شرح)

تا پست بعدی خدانگهدار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)