عکس های جدید آرتین جونم اواخر مرداد و اوایل شهریور93
سلام
بازم اومدم با کلي عکس از آرتين جونم
ديروز با کلي تلاش تونستم قالب
آرتين جونم رو يکم اختصاصي کنم
البته بزودي اگه بشه ميخام يه قالب
کاملا اختصاصي درست کنم و
طراح کامل قالبش من باشم
چون از اين قالب و قالب هاي
آماده برای وبلاگ کودکان خوشم نمياد
فعلا نميتونم فيلم هاي آرتين جونم رو
بگذارم چون تبلت کيفيت فيلم
هاش بالاس و نميشه گذاشت و
نرم افزار هام فيلم هاي تبلتم رو نميتونن باز کنن
باز من زياد حرف زدم بیشتر از این
منتظرتون نمیگذارم پس برين
ادامه مطلب که کلی عکس گذاشتم
ماشاالله فراموش نشه.
جمعه 31 مرداد 1393
وقتی آرتین جونم پیشمه
آنقدر کیف میکنم که یادم میره عکس
بندازم و همش باهاش سرگرم میشم
و تا لحظه ای که نوبت نفر بعد
باشه که با آرتین جونم بازی کنه
یادم نمیوفته عکس بگیرم و نتیجه اش
میشه این عکس قشنگ اما بی کیفیت
اما دفعه بعد حواسم رو جمع کردم اما
ولی بازم خوب از آب در نیومد
چون تا آرتین جونم رو آوردن پیشم
بدون در نظر گرفتن شرایط نوری
و ... سریع عکس گرفتم و نتیجه ش شد این
آرتین جونم تازه از خواب بیدار شده بود و منم
از فرصت استفاده کردم و عکس گرفتم
آخه میگن بهترین حالت عکاسی کودک وقتیه
که تازه از خواب بیدار شده
شنبه 2 شهریور 1393
آرتین جونم خیلی دوست داره بگذاریمش
تو سبد و کلی خوشحال میشه
خوشحالیش تو عکس ها معلومه
فدای اون خنده هات بشم من
انشاالله همیشه شاد و خندون باشی
تاریخ عکس های زیر نامعلومه
شاید همین دو سه روز پیش باشه
به هر حال بعد عکس های بالا گرفته شده و
جدید ترین عکس های آرتین جونمه
آرتین جونم هنوز نمیتونه غذا بخوره
البته میتونه ولی براش ضرر داره
بجز شیر مادر فقط فرنی و حریره بادام
میتونه بخوره بخاطر همین موقع
غذا خوردن برای اینکه دلش نخواد میندازنش
تو سبد که دوست داره و توش کلی کیف میکنه
اشتباه نکنید این عکس سلفی نیست حالا برا
عکس سلفی گرفتن آرتین جونم خیلی زوده
اینجا فقط میخاد موبایل رو بگیره و دستش رو
گذاشته رو موبایل
جمعه 14 شهریور 1393 ساعت 07:52 (زمان اذان مغرب به افق اقبالیه)
همین الان که دارم این متن رو مینویسم آرتین جونم
پیشم نیس دیروز اومد امروز رفت
این پست قرار بود چهارشنبه بدون عکس های توی سبد آرتین جونم
ثبت بشه چون هنوز نداشنمشون و علت ثبت نشدنش
هم امکان مسخره ذخیره چرکنویس خودکار بود
که کلی از حرف ها رو پاک کرد و تا اونحایی که علامت
سبز رنگ گذاشتم پاک نشده بود و منم ادامه اش رو دوباره نوشتم
*********************************
وای نمیدونم از کجا شروع کنم
از فرنی دادن به آرتین جونم شروع میکنم
من خیلی دوست دارم به آرتین جونم فرنی بدم
فرنی دادن به آرتین جونم لذت بخش اما
سخته واسه اینکه دلش میخاد قاشق
رو بگیره و خودش بخوره و امکان پاشیدن
فرنی به همه جا هست برا همین
فرنی دادن به آرتین جونم نیاز به
به آدم حرفه ای داره و وقتی من
بهش فرنی میدم باید یکی دست
هاش رو نگه داره برا همین برا
من اصلا سخت نیس و لذت بخشه
************************
چهار دست و پا رفتن
روز های اول 6 ماهگی تو اینترنت
خوندم نوشته بودن تو این ماه میتونه
چهار دست و پا بره و حدود یک هفته
صبر کردیم و بعد حدود یک هفته دیدیم
یک قدم و دو و سومین قدم رو نتونست
و افتاد و باز سینه خیز رفت
و بعد حدود یک هفته به سه و چهار
قدم پیشرفت کرد و دیروز آبجیم
گفت دیگه کامل میتونه چهار دست و پا بره
من باور نمیکردم و وقتی دیدم خوشحال
شدم و سریع ماشاالله گفتم شما هم بگید
آفرین خوبه ها میگن هیچ کار خدا بی حکمت
نیس همینه ها این پست پاک شد که کامل تر
بنویسمش البته هنوز بیشتر سینه خیز میره
تا چهار دست و پا خب تا پست بعدی خدانگهدار