در مورد آرتین جونم
در مورد آرتین جونم سلام
جمعه همین هفته که گذشت آرتین جونم
پیشم بود و بیشتر بقیه باهاش بازی کردن
و من خیلی کم وقتی گرسنه بود
باهاش بازی کردم و همش گریه میکرد
شانس ماست دیگه جیگر بودنش هم
شده واسه ما دردسر آنقدر باهاش بازی
میکنن که من بیچاره رو یادشون میره
به هر حال اومدم چند خط از همون لحظه
بنویسم که هم یادگاری بمونه و هم از نوشتنش
لذت میبرم آرتین جونم همش گاز میگیره
و این کار اصلا خوب نیست ولی همون
چند لحظه که باهاش بازی میکردم
منو گاز گرفت دندونای کوچولوش
روی استخوان انگشتم افتاد
در همون لحظه از حس دندونای
کوچولوش کیف کردم و گفتم
قربون دندونای کوچولوت برم
استخوانم هی از زیر دندونش به دلیل
لیز خوردن پوستم در میرفت و خرت خرت
میکرد چون زورش کم بود دستم اصلا اذیت نمیشد
ولی گفتم بهتره بهش یاد بدم گاز گرفتن بده
با اینکه برای تربیت آرتین جونم زوده
تصمیم گرفتم این کار رو بکنم
با صدای یه کوچولو بلند گفتم
آرتین آی آرتین آی آرتین آی
از اونجایی که موقع گاز گرفتن
اسباب بازیش هر چی صداش
میکردم آرتین
آرتین
آرتین
آرتین جیگر محل نمیکرد با خودم
گفتم اصلا توجه نمیکنه
ولی دیدم دیگه گازم نگرفت
و برام خندید و دیگه دستمو گاز
نگرفت میگن بچه به داییش میره
ولی جیگر خودم از من مهربون تره
ماشاالله فداش بشم من
باورتون نمیشه پس بخونید
قبل گاز گرفتن پام محکم به زمین
خورد و از درد ناله میکردم داداشم
گفت نگاه کن آرتین چطوری
نگاه میکنه منم به زور نگاه کردم
دیدم نگران داره بهم نگاه میکنه
چشم هاش نشون میداد خیلی
نگرانه منم به زور دردم رو تحمل
کردم و ناله نکردم و تو همون وضعیت
با خنده گفتم آی............ آی......... آی
آرتین جونم خندید و باعث شد چند ثانیه
درد رو فراموش کنم و این که آرتین جونم
منو دوست داره باعث خوشحالیم شد
و دیگه ناله نکردم. دلم براش تنگ شده
و نوشتن توی وبلاگش دلتنگی منو کمتر میکنه
راستی تا یادم نرفته ولادت امام رضا رو تبریک میگم
به همه شما کاربران عزیز
به این صفحه پایینی هم سر بزنید
تا پست بعدی خدانگهدار
