خاطرات شیرین آرتین جونم
سلام
به همه کسانی که آرتین جونمو دوست دارن
امروز هم اومدم خاطرات شیرین
آرتین جونم رو ثبت کنم
خاطرات تلخ رو باید بریزیم
دور تا بتونیم بهتر زندگی کنیم
خدا رو شکر خاطرات تلخش
خیلی کمتر از شیرین هاش
بوده و امیدوارم همیشه همینطور باشه
برین ادامه مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه.
این مطلب رو هم از دست ندین
چهارشنبه سوری یا چهارشنبه سوزی؟
شنبه , 16 اسفند 1393
آرتین جونم در حال بازی
با مامانم(مادر بزرگ آرتین جونم)
اینجا هم اومده بود در رو میکوبید
و متاسفانه طعم مشمای
کثیف رو هم برسی کرد.
فرداش صبح دوشنبه 17 اسفند 1393
ساعت 07:56 صبح
اینجا ساعت 12:10 اس
اینجا هم هویج رو گرفته دستش و
نه میخوره نه دوست داره پرتش کنه
فک کنم خیال کرده اسباب بازیه
اینجا هم مامانش رفت کلاه بیاره
تنهاش گذاشت و ادامه به روایت فیلم
میگن حلال زاده به داییش میره باور ندارین
ببینین فداش بشم مثل من
اصلا دوست نداره کلاه رو سرش بمونه
تا پست بعدی خدانگهدار