خاطرات شیرین تصویری آرتین جونم
سلام
یادتونه توی پست قبلی خاطرات آرتین جونم رو تعریف
کردم امروز عکس هاش رو توی ادامه مطلب هستش
با خاطرات جدید و شیرین آرتین جونم
زیاد منتظرتون نمیگذارم برین ادامه مطلب
فقط ماشاالله فراموش نشه.
پنج شنبه , 2 بهمن 1393
اینجا داره آش میخوره
آرتین جونم توی اتاقم کلی باهام بازی کرد
و عروسک خاله اش که سرش کنده شده
رو بازی میکرد سرش که کنده میشد
میگفتم بده به من و سرش رو میگذاشتم
قشنگ منتظر میشد تا درستش کنم
اولش پرت میکرد ولی گفتم پرت نکن
قشنگ بده میداد و درستش میکردم
از این کار خسته نمیشد.
جمعه , 3 بهمن 1393
آرتین جونم برای اولین بار
با خاله اش رفت حموم بعد
سرش رو بستیم مثل دخمل ها شد
اولین قدم های آرتین جونم 2
شنبه , 4 بهمن 1393
ساعت 8 و 8 دقیقه صبح
داشتم عکسش رو میگرفتم
که از خواب بیدار شد
حدودا ساعت هشت و نیم شد
داشتم ازش فیلم میگرفتم
زد موبایلم افتاد روی زمین و به
آرتین جونم گفتم بده من بده من
برات لوسی لوسی بگذارم
موبایل رو داد و براش گذاشتم
دوباره هنگام پخش یکی دیگه
از کلیپ های مورد علاقه اش
زد و موبایل افتاد با اینکه داشت
نگاه میکرد گفتم بده به من داد به من.
سه شنبه , 7 بهمن 1393
آرتین جونم بازم اومد خونمون
کلی هم بازی کرد و دست زد
ولی فرداش رفت الانم سه روزه آرتین
جونم رو ندیدم دلم براش تنگ شده
تا پست بعدی خدانگهدار