آرتین جونمآرتین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

آرتین جیگر دایی

سلام خوش آمدید این وبلاگ توسط یک دایی معلول جسمی حرکتی که عاشق کودکان و نوزادانه ساخته شده خاطرات شیرین آرتین جونم از دیدگاه من ثبت میشه

خاطرات شیرین 35 ماهگی آرتین جونم

1396/1/23 19:04
نویسنده : دایی رضا
332 بازدید
اشتراک گذاری

سلام
سال نو مبارک
بازم اومدم تا خاطرات شيرين آرتين جونمو ثبت
کنم خيلي وقته که نصيحت نکردم اين نصيحت
رو مينويسم تا خودمم يادم بمونه هيچوقت کسي
رو مقايسه نکنين مخصوصا بچه ها رو.
آرتين جونم به دليل مشکلي در فضاي ابري نتونستم
روز 26 بهمن تولدت رو با تصاوير متحرک
تبريک بگم براي همين اين عکسو برات ساختم

برين ادامه مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه

یکشنبه، ۲۶ دی ۱۳۹۵

اولين عکس 35 ماهگي آرتين جونم

سه شنبه، ۲۸ دی ۱۳۹۵

آرتين جونم در حال يادگيري بدمينتون
که آخرش حوصله اش سر ميره و خودش
روش جديدي براي زدن توپ طراحي ميکنه
البته حق داره اندازه اش خيلي کوچيکه اما خوش دسته
و امکان حباب بازي هم داره بريم سراغ کليپ

اينم يه سلفي خوشگل

اينم منم که توسط آرتين جونم به اين شکل در اومدم

خب دايناسور هم خوابيد و آرتين
جونم رفت سراغ حباب بازي

چهارشنبه، ۲۹ دی ۱۳۹۵
اينجا هم به عشق داو يناسور 20 دقيقه
به هشت صبح بيدار شده


یکشنبه، ۳ بهمن ۱۳۹۵

اينم لباس جديد آرتين جونم که مامانش دوخته

دوشنبه، ۴ بهمن ۱۳۹۵

آرتين جونم برا تولدش هواپيما ميخواست
منم تصميم گرفتم هواپيماي خودمو بهش بدم
اما زود تر از جشن تولد هواپيما رونمايي شد
و آرتين جونم کلي کيف کرد و ميپريد تا بگيره
ولي دستم موند تو پوست گردو چون مجبور
بودم چيز ديگه اي برا تولد آرتين جونم تهيه کنم


سه شنبه، ۵ بهمن ۱۳۹۵

آرتين جونم در امامزاده


جمعه، ۸ بهمن ۱۳۹۵

سلفي نصفه اما خوشگل


شنبه، ۹ بهمن ۱۳۹۵

همون بلايي که سر قيافه من آورد
سر قيافه خودش و خاله اش هم آورد

سلفي دو نفره

آرتين جونم در حال شونه
کردن مو به سبک ترامپ

بريم سراغ کليپي که واسه من دردناک
و واسه شما خنده داره شونه کردن کله
کچل من توسط آرتين جونم همانطور که
مي بينين دارم تلاش ميکنم جلوي اين کارشو
بگيرم اما ميگفت اِلا و بِلا کله ات موداره
چشمتون روز بد نبينه شونه اش مثل سوزن تيز بود

آرتين جونم در حال توپ بازي با خاله اش
آرتين جونم داره کله ميزنه

اينم کليپ زمين خوردن و
تفنگ بازي آرتين جونم

چند خط خاطره
دنياي کودکي پاک ترين و زلال ترينه
با اين چند خط خاطره وارد دنياي
شيرين کودکي آرتين جونم ميشيم
ماجراي دايناسور
حدود دو سه روز مونده بود به تولد آرتين جونم
دايناسور خوابيد و قرار بود طبق معمول شب
بيدار بشه و با آرتين جونم بازي کنه اما عصر
آرتين جونم ميرفت خونه شون به آرتين جونم
گفتم دايناسور شب بيدار ميشه اما تو نيستي
چون الان داري ميري خونه تون من باهاش بازي کنم؟
گفت: به دايناسور بگو آرتين رفته خونه اشون.
و اجازه داد وقتي نيست با دايناسور بازي کنم.
ديشب گرگ اومد ترسيدم
شب بود و تصميم گرفتم صداي گرگ دربيارم
آرتين جونم هم خوشش اومده بود و تقليد ميکرد
تا اينکه يخچال شروع به کار کرد
دقيقا مثل صداي گرگ آرتين جونم
با ترس گفت صداي چيه؟ منم با خنده گفتم
صداي گرگه البته فک نميکردم بترسه اما
ترسيد و بلافاصله دويد زير پتو بغل مامانش
صداشم در نيومد تا فردا صبح اومد و گفت
ديشب گرگ اومد ترسيدم فکر
ميکرد گرگ اومده تو خونه
ماجراي قهر الکي
آرتين جونم داشت با خاله اش بازي
ميکرد بازي اينطوري بود آرتين جونم
فرار ميکرد و خاله اش يادم نيس با
طناب يا کش شلوار ميگرفتش
و آرتين جونم مي خنديد به نظرم بازي
خطرناکي ميومد چون ممکن بود طناب يا کش
به گردنش بخوره و به دليل سرعت زياد
دويدن آرتين جونم اين برخورد ميتونه دردناک باشه
تصميم گرفتم نمايش قهر الکي راه بندازم
تا خاله ي آرتين جونم خيال کنه آرتين جونم
دردش گرفته. درگوشي به آرتين
جونم گفتم هر وقت طنابو انداخت
الکي قهر کن(ميدونست معني الکي چيه) براي همين
خيالم راحت بود که درست اجرا ميکنه
وقتي خاله اش طنابو انداخت آرتين جونم
بعد آزاد شدن چند قدم دور شد و به من نگاه
کرد با اينکه دير شده بود و بايد زود تر از اينها
قهر الکي ميکرد چشمک زدم تا قهر کنه
چشمکمو ديد و گفت قهر کنيم
جمعه، ۲۲ بهمن ۱۳۹۵

نوبتيم که باشه نوبت تولد آرتين جونمه
بخاطر ايام فاطميه تولد آرتين جونم جلو افتاد
که البته خيلي شانس آورديم که تولد رو جلو
انداختيم واگرنه با اون برف شديدي که اومد
نميتونستيم توي جشن تولد شرکت کنيم.
همانطور که گفتم دستم مونده بود تو پوست
گردو و مثل پارسال دنبال اسباب بازي مناسب
توي مغازه هاي اطراف امامزاده حسين بوديم
اما من به دليل سرماي هوا نتونستم پياده شم
آرتين جونم فيل ميخواست منم فيل پيدا نکردم
هر چي نشونم دادن پسند نکردم تا اينکه حيوانات
که توش فيل هم بود رو پسند کردم و خريدم
بيست تا حيوون توش بود که بخاطر فيل توش خريدمش.
اينم سه تا عکس سلفي خوشگل از من و آرتين جونم

دو عکس خوشگل از مهديس جون

آرتين جونم در حال بازي با اسکوتر هديه درخواستيش

اينم رقص کردي آرتين جونم تو تولدش

ادامه بازي با اسکوتر

آرتين جونم خيلي فيلم تولدش رو دوست داره
و انقدر تماشا کرده همه بجز خودش از ديدن
فيلم تولد خسته شديم بريم سراغ عکس هايي
از روي فيلم تولد که با اعتراض شديد آرتين جونم
مواجه شد چون مجبور بودم برا عکس گرفتن فيلم
رو متوقف کنم که اين کارم باعث شد آرتين جونم
فکر کنه من قصدم فقط و فقط اذيت کردنشه بگذريم.
اينجا داره شمع رو فوت ميکنه
و
من اون پشت ميگم محکم

بريم سراغ کادو ها
کادوي محمد دايي
توپ بزرگ

کادوي خاله ي آرتين جونم
وودي

کادوي محمد دايي(خان دايي)
تفنگ آب پاش

کادوي من دايي رضا
حيوانات

کادوي دختر خاله
لباس

کادوي حاج خاله
بيليارد

آرتين جونم در حال بازي با تفنگ آب پاش خالي

آرتين جونم در حال بازي با تفنگ کادوي دختر خاله

آرتين جونم در حال بريدن کيک

مهديس جون در حال نگاه کردن به اسباب بازي



منو آرتين جونم شديدا سرما خورده بوديم
و تولد مثل پارسال به من خوش نگذشت
دوشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۹۵
اينم آدم برفي اي که آرتين جونم و همسايه ها ساختنش

تا پست بعدي خدانگهدار

پسندها (1)

نظرات (0)