آرتین جونمآرتین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

آرتین جیگر دایی

سلام خوش آمدید این وبلاگ توسط یک دایی معلول جسمی حرکتی که عاشق کودکان و نوزادانه ساخته شده خاطرات شیرین آرتین جونم از دیدگاه من ثبت میشه

تصاویر و خاطرات قبل از 11 ماهگی

1393/10/27 16:24
نویسنده : دایی رضا
415 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز اومدم با کلی مطالب و خاطرات آرتین جونم

امروز قبل ازاینکه برین ادامه مطلب یک چند خط

در مورد این وبلاگ مینویسم بعضی از وبلاگ نویس

هایی که برای بچه هاشون برای خواهر زاده و یا برادر

زاده شون مطلب مینویسن هنگام نوشتن مطالب

باهاشون صحبت میکنن و میگن شما این کار رو

کردی شما لالا کرده بودی یا شما اولین بار این کلمه رو گفتی

راستش من اینجور وبلاگنویسی رو دوست

ندارم منظورم این نیس که اونایی که اینجوری وبلاگ نویسی

میکنن دیگه اونجوری وبلاگ نویسی نکنن من

منظورم اینه که کسی که برای خوندن خاطرات

آرتین جونم وقت گذاشته و با علاقه به آرتین جونم

داره این مطالب رو میخونه قابل احترامه

و اینجور وبلاگنویسی رو ببینه سخته براش

انگاری یه جورایی اجازه نداره بخونه و احتمال

داره ناراحت بشه و من دوست ندارم کسیو

ناراحت کنم مخصوصا کسی که آرتین جونم

رو دوست داشته باشه و برای خوندن خاطراتش

وقتش رو گذاشته باشه این چند خط رو برای

این نوشتم که آرتین جونم وقتی بزرگ شد

به کاربران وبلاگش و نی نی های مردم

حسودی نکنه و خیال نکنه چون در تمامی

مطالب باهاش حرف نزدم  این وبلاگ

بیشتر برای مردمه تا خودش و خواستم

بگم این وبلگ برای  آرتین جونمه

و برای خوندن و دیدن خاطرات قشنگش

ساخته شده چون میدونم دیدن و خوندن

خاطراتش براش بسیار لذت بخشه

و من برای لذت بردن خودم و آرتین

جونم و کسانی که آرتین جونم رو دوست دارن

این وبلاگ رو ساختم.

برین ادامه مطلب فقط ماشاالله فراموش نشه

جمعه , 12 دي 1393

بسکویت خوردن اینطوری دیده بودین؟

اینم ژست آرتین جونم وقتی شیر خشک میخوره

شنبه , 13 دي 1393

سفره رو آوردیم وقتی دید سری رفت سراغش

و از اونجایی که به من رفته و عاشق بربریه از

توش بربری در آورد و خورد اینم ژست بربری خوردنش

و اینم لحظه ای که من خیلی وقت بود منتظرش بودم

اولین قدم های آرتین جونم

یکشنبه 14 دی 1393

اینم عکس های دلبری کردن آرتین جونم

برای من عکسش هم با

نرم افزار نقاشی خود کامپیوتر تدوین کردم

ادامه به روایت کلیپ

 

سه شنبه , 16 دي 1393

پنج شنبه , 18 دي 1393

آرتین جونم خوابیده بود و منم به دختر خالم

سمانه گفتم بره عکسش رو بگیره

آرتین جونم رو دوست داره ولی

ابراز علاقه اش به آرتین جونم طوریه

که باعث میشه آرتین جونم اذیت بشه

خیلی هم شیطونیش برای آرتین جونم خطرناکه

و آرتین جوم گازش میگیره بگذریم

خدایش تو صبر و حوصله اش برای عکاسی

از آرتین جونم موندم انقدر طول کشید

خودم یادم رفت داره هنوز عکسش رو میگیره

بعک یک مدت طولانی نگاه کردم دیدم هنوز داره عکس

میگیره فکر کنم حدود یک ربع شد

اینم عکسهایی که گرفته واقعا هم خوب گرفته

تا پست بعدی خدانگهدار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

محمد
29 دی 93 6:54
سلام، به منم سر بزن. آپم آپم آپم با مطالب "8 راز خوشمزه تر شدن عدسی" و "4 ناراحتی که با فصل زمستان می‌رسند" بروزم ... منتظرتونم.